آخر ماه صفر ، بار دگر شد عزا خون به دل عاشقان ، گشته ز قتل رضا
تاب و توانم رَوَد ، در شب هجران او شیعه چه ها میکند ، در بَرِ ایوانِ او
فوجِ مَلَک زآسمان ، گِردِ حریم و دَرَش واله و پروانه وار ، در برِ آن مَعجَرَش
خِیلِ عزادار در ، صحن و سرایش به سوز خیره کند هر نَظَر ، در غم این سالروز
دیده ی عُشاق بین ، اَبرِ بهاری شده سینه زِ پرواز دست ،خون همه جاری شده
پنجره اش را نگر ، آن صف بیمار را او چه شفا می دهد ، مُسلم و اَغیار را
باز کُنی عُقده را ، سنگِ صَبورت شود گر چه نمی بینی اش ، او به حضورت شود
عشق چو معنا شده ، زین همه دلدادگی رأفتِ سُلطان ببین ، زین همه درماندگی
یاد کن ای زائرش ، زان جگر چاک چاک مُهر نمازت نما ، قدری از آن خاک پاک
یاد کن از فَضــل او ، زاَنجــمن نُخبِگان بود جوابی بِدان ، ِسّرِ زمین تآسمان
یاد کن آن دَم که چون ، حضرت زهرا فِتاد با جگر سوخته ، گفت جوادم ! جواد
بُرده توان از تَنَش ، آن جــگر سوخته گویی از انگور زَهر ، شعله بر افروخته
بوسه به قبرش زَنَد ، هم مَلَک و جِبرئیل زآنکه به زهرِ جفا ، کُشته شد آن بی بَدیل
گریه کن ای دیده ها ، خون تو برای رضا شهر خـــراسان بُوَد ، کربُ و بلای رضا
شعر از محمد حسن صالحیان یا علی ابن موسی الرضا ، , , ,کن ,رضا ,حضرت , , ,، در ,کن ای ,، زین
درباره این سایت